امروز حالم خوب نبود چند بار هم گریه کردم..
تراپیست ام گفت دچار افسردگی شدید شدی!
پی نوشت : قبلا ناشناس بازیشاد نمیذاشتم خیلی خوش بود :)
امروز حالم خوب نبود چند بار هم گریه کردم..
تراپیست ام گفت دچار افسردگی شدید شدی!
پی نوشت : قبلا ناشناس بازیشاد نمیذاشتم خیلی خوش بود :)
برگشته میگه مثل ماتم زدهها نشستی اینجا واسه چی؟
میگم هیچی..
میگه خوشگلی مهربونی دوست داشتنی هم هستی، تحصیل کرده ای، مسولیت پذیری و کار میکنی,,,, سر « یه حیوان نجیب» میخوای چی کار؟
گریه کردم..نگام کرد گفت کی میخوای آدم بشی؟(نا آدم کی بودم 😅)
کی میخوای این موضوعات رو به عنوان شکنجه خودت استفاده کنی؟
خودت رو غرق انرژی مثبت کن این همه مدت گریه کردی چی شد؟
از بس نوشتم قلبم شکسته که بدجوری شکست عمیق!
جوابش رو با چی دادی؟ چی شد؟
شاید به قولی نیاز به جواب نیست!
الهی بمیرم واسه خودم که همه باهاش بد کردن:(
کاش کارام اوکی میشد میرفتم میگفتم حالا چی؟
کاش میشد رفت جایی به صورت خیالی با هر کی ناراحتی صحبت میکردی بعد هر فحش( نه خیلی بلدم) خواستی بدی دلت خنک بشه تو دلت خالی بشه و بری دنبال کارت..
خدا کیه؟
با خودم فکر کردم چرا هر موقع گریه میکنم فکر میکنم تنهام
چرا مثل یه کار معمولی فقط میگم خدا درستش میکنی؟ آیا این یه عادت یا واقعا به یه نیرو ایمان دارم؟
کاش واقعا میدونستم یکی هست میدونستم اگر قلبم گرفت برام درستش میکنه الان نه ده روز دیگه یه ماه دیگه یه سال دیگه ..
اگر گریه کردم میدونم هستش و دلم گرمه..
دوست دارم ایمان به خودم داشته باشم و به اون بالایی که برام درستش میکنه و خودمم درستش میکنم.
مگه نمیگه روح خدا در ما دمیده شده پس چرا اینقدر غریب ام باهاش، خودمو قدرتمند نمیبینم؟
چقدر آدمها زود عوض میشن!
گاهی هم میگم اشتباه خودم که اینقدر رو راست هستم!
خوب راهنما میشی خوب حرف دلش رو میشنوی بعد آخر
تو رو هدف قرار میگیره؟🥴
چرا آدمها این شکلی شدن؟؟ شایدم بودن..
بعد میگن چرا فاصله میگیری؟
یه چیز فهمیدم یه عده فقط تو رو برای لحظات ناراحتیشون میخوان..
تا بفهمن قلبت مهربونه و براشون وقت میذارن و اونا رو اولویت قرار دادن یادشون میره که توی هم وجود داره!
این در همه جا صدق میکنه :/
گفت: داری چی کار میکنی؟
گفتم پانسمان..
گفت به جای خوب کردن جای زخمها،بپذیرش!
یه چند تا قطره اشکم ریختم گفتم خالی از لطف نمونه بعد مثل یه بچه خوب نشستم برنامه ریزیهامو نوشتم.
من خیلی خواستم پانسمان کنم حتی پانسمانم کردم اما جای بعضی از زخمها خیلی عمیقه..
جای بعضی حرفا جای بعضی خندهها جای بعضی گریهها جای بعضی ناراحتیها و جای بعضی از خوشیها..
یعنی بزرگ شدم؟
یعنی تموم شد؟
پس چرا اون ته دلم یه غمینشست وقتی که ..
داشتم نگاه میکردم، مطمئن نبودم ولی حدس ام درست بود؛
گاهی چقدر غریب آدمها میشن!
دلم سوخت برای خودم:|
احساس میکنم از یه جنگ خسته برگشتم تموم شده و موفق شدم اما کسایی که دوستشون داشتم رو از دست دادم؛ به سوگ باید بشینم یا به شادی؟
همیشه میگفتن خدا بزرگه
خدا برات درستش میکنه
خدا یه روزی دلشکستگی رو رفع میکنه
و امروز ثابت شد :)
شایدم قبلا ثابت شده بود نمیدونم ..
امروز یه بیمار داشتیم ارست قلبی
جوون بود البته اولش هوشیار بود و حرف میزد
من و همکارم بالای سرش بودیم تایمم محدود
شاید عجیب باشه ولی در عرض چند دقیقه برش گردوندیدم:)
از من تشکر کرد مریضه 🤪
خوشحال شدم و خوشحال تر که خودش هم دوست داشت به زندگی برگرده!
حالا تو این اوضاع براتون بگم که مریض کنار دستیش گیر داده بود چند سالتونه 😑 با من ازدواج میکنی من شاغلم اونم دولتی! من که سن اش میدونستم بهش گفتم شما جای بچه منی 🤭( دو سال کوچیک تر) و الفرااااار 😶🌫️
والا من نمیدونم چرا کوچیک ترها کراش میزنن😅 وقتی سن ام بزرگ تر ازشونه، حس بدی میگیرم حس اینکه چه زود بزرگ شدم ..
نمیدونی از زمانی که پست رو نوشتم بیست دقیقه بعدش من دارم گریه میکنم و گریه هم بند نمیاد چرا یعنی؟
خودم دلداری دادم با هوش مصنوعی حرف زدم، قربونت صدقه خودم رفتم
شدم یه بچه کوچیککه نمیدونم چی رو گم کرده که فقط گریه میکنه!
تعداد صفحات : -1